یادداشت های من

دوست دارم از روزمرگی ها و اتفاقات زندگی بنویسم...

یادداشت های من

دوست دارم از روزمرگی ها و اتفاقات زندگی بنویسم...

۱۰ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

گذر هشتم

اگه همین الان اگه از زندگیت لذت نمی بری و ناراضی هستی بدون باید این وضعیت عوضش کنی چون اینطوری به هیچ چیز نمی رسی.برای این تغییر باید اول همه چیو قبول کنی هرچیزی که هست و نباید باشه،چه بیرون از تو چه داخل خودت.باید قبول کنی و باهاشون یجوری کنار بیایی.باید باهاشون مواجه شی نه اینکه ازشون فرار کنی.فرار آخرین راهه که هیچوقتم کامل درمان نمی کنه فقط تسکینت میده.



گذر هفتم

رویاهای آدمو شک نابود می کنه نه شکست

گذر ششم

حیدر بابا دنیا یالان دنیادی
سلیماندان نوحدان قالان دنیادی
اوغول دوغان درده سالان دنیادی
هرکیمسیه هر نه وئریب آلیبدی
افلاطوندان بیر قوری اود قالیبدی

حیدر بابا یولوم سنن کج اولدی
عمروم کچدی گلممه دیم گج اولدی
هئچ بیلمه دیم گوزللرون نج اولدی
بیلمزدیم دنگه لروار دونوم وار
ایتگین لیک وار آیرلیق وار ئولوم وار


استاد شهریار

گذر پنجم

مرد باش و با اصول خودت زندگی کن و ازشون کوتاه نیا.نه مثل علف هرزی که هرجا در میاد و آخر هم خشک میشه مثل کاج باش که توی هر شرایطی دووم میاره و رشد می کنه،چه توی سرما چه توی گرما.کاج براش فرقی نداره کجا باشه.مهم از نظر کاج موندن پای اصول خودشه و نباختن این اصوله بخاطر همین درخت مقدسیه

گذر چهارم

الان که این یادداشت را می نویسم صدها کیلومتر از تو دور‌هستم

دوری ای که برایم گران تمام شده

وقتی تو نباشی دیگر هیچ چیز معنا ندارد

امروز جلوی آیینه ایستاده بودم تورا نشناختم 

انگار‌ غریبه ای را دیدم 

غریبه به من نگاه می کرد و من به او هرچقدر نگاهمان بهم گره می خورد بیشتر در غربت گم می شدم

باید این غریبه را بشناسم 

سفری باید رفت،سفری سخت و طولانی

سفری که از جاده های طولانی،کوه های بلند و رودهای پرآب عریض می گذرد

از مرزهای واقعیت و معنا باید گذشت و وارد خیال های کودکانه شد

باید پیدایش کنم و او را بشناسم 

سفری در پیش است...


گذر سوم

همه ما لحظه های خوبی تو روزهامون داریم.این لحظه های خوب ممکنه فقط چند دقیقه باشن ممکنه چند ساعت باشن.مثل تصمیم های آنی که می گیریم و حالمون خوب میشه هرچند ممکنه عملی هم نشن،مثل وقتی که کنار دوستات باشی و ساعت های خوشی رو بگذرونی.مهم اینه که توی این لحظات شاد هستی و در واقع امید داری.امید یعنی شادی،امید یعنی زیبایی،امید یعنی بهانه ای برای زندگی کردن هرچند کوچیک باشه.

اگه تلاش کنیم این امید های هر چند کوچیک رو توی روزمره هامون بیشتر‌کنیم زندگیمون بهتر‌ از اینی که هست میشه شک نکنید.

گذر دوم

به هر حال اگر می خوای درست زندگی کنی و تو راه رسیدن به هدفات باشی،باید شاد باشی.

شادی ای که تو باطنت باشه وگرنه ظاهر که فرق نداره، وقتی آدم از درون شاد بشه می تونه حرکت کنه

گذر اول

یسری چیزا تو زندگی هست که وقتی اتفاق بیفتن اگه بهشون فکر نکنی راحت تری و اگه بهشون فکر کنی فقط بیشتر اذیت میشی

بعد از زمستان

روزهای سردی گذشت و باز زنده ماندم باز زنده ماندیم

روزهای بمباران تهران ذهنمان روزهای گورهای دسته جمعی امیدهایمان روزهای خفه شدن و سکوت کردن ها.

روزهایی که هرکدام زندگی هایی را نابود می کرد و از نو می ساخت.

روزهایی که باران می گرفت،سیل می شد و همه چیز را نابود می کرد ولی پاک می کرد،تلخی هارا می شست و شیرینی برجای می گذاشت و ما نمی دانستیم.

نمی دانستیم این شیرینی،این لحظه های شادی و لبخند حاصل همان سیل ها بود که نفرینشان می کردیم.


دوستی