یادداشت های من

دوست دارم از روزمرگی ها و اتفاقات زندگی بنویسم...

یادداشت های من

دوست دارم از روزمرگی ها و اتفاقات زندگی بنویسم...

شرح حال مختصر

بین همه ورودی های آشغالی که به مغزم دارم یسری ورودی ها هم هستن که خیلی براشون ارزش قائلم و بهشون افتخار می کنم.این برا آدمای دورم هم صدق می کنه.

رفیق

ازیه جایی بعد دیگه دوست نداشتم با خودم حرف بزنم و همه چیزو با خودم حلش کنم.دوست داشتم یه نفر باشه انقدر باهاش رفیق باشیم که هرچی میخوام بگم بدون اینکه به کسی بگه یا قضاوتی کنه و از این حرفا.عالم رفاقته دیگه و رفیق خوبم که کمه.رفیق خوب آدمو از تنهایی عذاب آورش میکشه بیرون.نه اون تنهایی ای که بهت خوش میگذره.رفیق خوب مرز بین تنهایی هات رو می شناسه و بهشون احترام میذاره.

چرا دوستش دارم

می خواستم باهاش تجربه کنم.هرجا که میرم.هرکاری که می کنم.وقتایی که میگه بریم عکس خوب بگیریم بهش بگم سوژه های عکس من فقط تویی.وقتایی که کم حوصله میشیم بزنیم بریم بالای کوه ها و بخندیم به همه این شهر زیر پامون و آدماش.وقتی که خسته میشه براش ساز بزنم و بگه خستگی از تنم در رفت.خواستم یجوری باشه که کلافه نشه،غر نرنه و بهم نگه که حوصلتو ندارم.آخه کسی که همش احترام میذاره و همش سعی می کنه خوشحالت کنه وقتی این حرفو بهش بزنی خیلی بهش بر می خوره.منم نمی خواستم بهم بربخوره و می خواستم مثل اینایی نباشیم که نمی دونن چرا باهمن.می خواستم بدونه چرا باهامه.چرا داریم باهم قهوه می خوریم.می خواستم بدونه چرا تو سختی ها دوست دارم کنارش باشم.می خواستم بدونه که چرا وقتی خسته ام و از سرکار برگشتم قشنگ به حرفاش گوش میدم و چیزی نمی گم.ولی اون ندونست تقصیر خودشم نبود.تقصیر یکی دیگه هم نبود.تقصیر من بود که نتونستم بهش بفهمونم چرا؛چرا دوسش دارم.شایدم من هیچوقت نتونستم اونی باشم که میخواد.به هرحال اون آخر نفهمید چرا و منم دیگه فراموش کردم ولی هنوز اون تیکه از من با اون رفته و حالا نیست.... 

خودتو به خودت ثابت کن

بدتر از اینکه با دروغ و کلک بخوای خودتو به بقیه ثابت کنی اینه که اصلا بخوای خودتو به بقیه ثابت کنی!بیخیال رفیق خودت رو به خودت ثابت کن بعد ببین بقیه چطوری تو کفش می مونن!

یه وقتایی

یه وقتایی دوست داری کلا نباشی!نه اینکه بمیری نه!باشی ولی هیچ کس نبینت!مثل وقتی که میزنی به جاده تا بری یه جای دور دور مثل وقتی که یه بلیط می گیری به ناکجاآباد!مثل وقتی که از مهمونی می زنی بیرون و میری خیابون پشتی سیگار روشن کنی و دوساعت بعد برکردی بگی کاری برام پیش اومد!الان منم دوست دارم کلا نباشم:)

دوستش دارم

آدم اشتباه زیاد می کنه مثل وقتی که نباید بهش بگی دوست دارم و بهش میگی!

انگیزه

گفتن و نوشتن از انگیزه وقتی آدم هیچ انگیزه ای از درون نداره بی فایدس.کتاب ها و فیلم ها و آهنگ ها اگه به آدم کمک نکنن که از درون انگیزه بگیرن هیچ فایده ای ندارن.یه چیز مثل یه اثر زود گذر می مونن و از بین میرن.