یادداشت های من

دوست دارم از روزمرگی ها و اتفاقات زندگی بنویسم...

یادداشت های من

دوست دارم از روزمرگی ها و اتفاقات زندگی بنویسم...

بی آبرویی

پلاسکو،کولبرها،سربازان میرجاوه و معدن چی ها.این بی تفاوتی نسبت به مرگ عزیزانمان بی سابقه بوده است.

هنوز داغ دل عده ای فرو ننشسته در گوشه ای دیگر از کشورمان مادران و همسران به عزای عزیزانشان می نشینند.

و اما شاید این همه بلاها برای ما یک زنگ خطر است که داریم به جان دادن بی دلیل هموطنانمان عادت می کنیم.شاید اگر قبلا خبری می شد حداقل تا یک ساعت ذهنمان را در گیر خود می کرد.اخبار را پی گیری می کردیم،در شبکه های مجازی پست می گذاشتیم و کار های دیگر و نشان می دادیم لا اقل در ظاهر هم که شده ناراحت هستیم.

اما می گویند انسان به هر شرایطی عادت می کند.چه جمله دردناکی!

حالا وضعیت این شده که باید به مرگ کارگران هایمان عادت کنیم.

کارگران معدنی که شاید از این همه زیر بار خرج های زندگی ماندن دیگر خسته شده بودند و حالا می توانند خوب استراحت کنند.

مادران و همسران چشم به راه حال دیگر خستگی عزیزانشان را نمی بینند و فقط یک سنگ کوچک مزار آنهارا می بینند آن هم اگر توانایی پرداخت هزینه سنگ را داشته باشند.

درست همین چند روز پیش بود که در آرامگاه رهبر مستضعفین جهان عده ای از مستضعفین به خرد شدن دهان تهدید شدند.

و حالا هم آنقدر بی تفاوت از کنار این مسئله عبور خواهند کرد که از کنار ایجاد اشتغال و حقوق های نجومی و غیره و غیره گذشتند.

کودک نهضت مستضعفین در جایی مثل پاستور خفه شده است

  • محمدجواد کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی