چند وقتی است از دریچه تنهایی به زندگی نگاه می کنم.زندگی کردن را،معاشرت را،قدم زدن را،موسیقی گوش دادن را،درس خواندن را،غذا خوردن را،دوست داشتن را و خلاصه همه چیزم را در تنهایی تعریف می کنم.
از وقتی که تنها شده ام دیگر مجبور نیستم از کسی اجازه بگیرم یا منتظر امر و نهی کسی باشم چون در قبال من هیچ مسولیتی ندارند و من هم کار خودم را می کنم ابن یعنی اختیار دارم.حالا که فکر می کنم می بینم تنهایی خیلی چیز بدی نیست کاش تنها تر بشوم و آزادتر.
- ۹۵/۰۳/۱۱